قطعا همه پدر و مادرها با لجبازی فرزندان بر سر خواسته هایشان به ویژه درباره خوابیدن به موقع، مواجه شده اند. بچه های من هم قبل از خواب 5 بار به توالت می روند! اگر تشنه شدند باید سریعا به آنها آب بدهم! ممکن است داستانی را که بارها برایشان خوانده ام دوباره بخوانم! یا اینکه از لباس خوابشان که نمیگذارد راحت بخوابند به من گله کنند. با اینکه در طول روز از اتفاقات مدرسه شان سوال می پرسم و حوصله ی جواب دادن ندارند اما موقع خواب ریز به ریز اتفاقات مدرسه را برایم تعریف می کنند. اگر این حقه شان هم نگرفت، کلک های دیگری برای دیرخوابیدن سرهم می کنند. احتمالا بسیاری از پدر و مادر ها به مانند من، هر شب با بچه هایشان این کلنجارها را دارند.
اما والدین با اینکه می دانند همه این کارها از روی شیطنتی بچه گانه است، در نهایت مجبور اند مقابل برخی خواسته ها مثل خواندن کتاب داستانی جدید تسلیم شوند. با اینکار فرزندمان متوجه می شوند که مقابل خواسته های درست آنها مثل کتاب خواندن، تندخوئی نمی کنیم. با اینکه آنها در عالم کودکی خود تصور می کنند که بالاخره برنده شدند ولی در کنار آن یاد میگیرند که در صورت منطقی بودن، می توانند به خواسته هایشان برسند.
چند شب پیش، بچه هایم که اسم شان خالد، غسان و باسل هست از من خواستند که داستان « سه بچه خوک » را دوباره برایشان بخوانم. خودم را گول می زدم که داستان کوتاهی است و سریع تمام می شود ولی در واقع بدبخت شده بودم!
و شروع کردم به خواندن داستان : « یکی بود، یکی نبود؛ روزی سه تا بچه خوک تصمیم می گیرن برای خودشون خونه بسازن. یکی شون خونه اش رو از کاه ساخت، یکی شون از چوب و سومی با سنگ. یه روز یه گرگ سیاه بدجنس اومد تا بچه خوک ها رو اذیت کنه. گرگه تونست دوتا خونه ی اول رو خراب کنه ولی سومی چون سنگی و محکم بود خراب نشد و خوک سوم نجات پیدا کرد!» داستان تمام شد و البته من هم نجات پیدا کردم!
قصه که تمام شد بچه ها هم خوابیده بودند. خیالم راحت شده بود و با اشتیاق فراوان خودم را برای خوردن نسکافه ای که از بعد از ظهر دلم برایش لک زده بود آماده می کردم. داشتم چراغ ها را خاموش می کردم که صدای خالد 5 ساله ام من را سر جایم خشکاند و گفت : « مامان، ما از این داستان چی یاد می گیریم؟ »
من هم فی البداهه جواب دادم : « یاد می گیریم که سخت کوشی و ایثار همیشه نتیجه بخش و کارساز هست. اگر با صبر و حوصله خانه ای بتنی با مصالح محکم بسازیم، هیچ کس نمی تواند آن را خراب کند، مثل خانه ای که بچه خوک سوم ساخته بود و گرگ نتوانست آن را خراب کند.» ولی هیچ گاه گمان نمی کردم که خالد به چیزی فراتر از آن داستان کودکانه می اندیشد.
خالد گفت : « مامان! این داستان الکیه ، خانه ی « عمو ولید » یادت هست؟ خونه اش سنگی و محکم بود ولی اسرائیل[1] خرابش کرد».
توانایی خالد خردسال در مرتبط کردن این دو موضوع به کلی من را حیرت زده کرده بود. حرف اش به ظاهر منطقی بود و من باید جواب قانع کننده ای به او می دادم. از این گذشته، مگر گرگ ها نمی توانند خانه های سنگی را اشغال و ویران کند؟
چشم های خالد نظاره گر من بود با چهره ای در هم آمیخته از سردرگمی، بهت…
و خالد ادامه داد که : « مامان من یه پیشنهاد خیلی خوب دارم! اگه ما خونه هامون رو از آهن و فولاد بسازیم، اسرائیلی ها هیچ وقت نمی تونن خرابش کنن! مگه نه؟ »
خالد ۵ ساله من چه آگاهی حیرت آوری نسبت به اشغالگری و وحشیگری اسرائیلی ها دارد! این سوال به ذهنم رسید که وحشی گریهای اسرائیل چقدر می تواند بر ذهن کودکان فلسطینی اثر منفی داشته باشد؟ آیا لازم است خالد این چیزها را بداند و یا باید فعلا در دنیای کودکی خود به سر ببرد؟ فلسطینی ها نباید زیر بار اشغالگری بروند چه برسد به اینکه زیر حکومت اشغالگران زندگی هم بکنند.
به نظرم رسید که باید با جواب مناسبی از خلاقیت کودکانه اش حمایت کنم و با وعده ای نه چندان قطعی به او گفتم بالاخره روزی می رسد که خانه هایی از جنس فولاد می سازیم و از اون خواستم بخوابد.
ذهنم به شدت آشفته و پریشان شده بود. اینکه خالد فهمیده بود حتی خانه های سنگی هم توسط اسرائیلی ها تخریب می شوند باعث آشکار شدن ترس و واهمه درونی من نسبت به امنیت و آینده فرزندانم و همه کودکان فلسطینی شد. تخریب خانه ها کاری بی رحمانه است که هم به اعضای خانوداه ای که خانه شان تخریب شده و هم به کل جامعه و علی الخصوص کودکان آسیب های روحی جدی وارد می کند.
دو مورد از اقدامهای اسرائیل در تخریب خانه ها و جابجایی اجباری خانواده های فلسطینی، مربوط به دو زندانی سیاسی به نام های «یزن مغامسی» و «ولید حناتشه» است که اخیرا توسط مسئولین اسرائیلی دستگیر شده و متهم به انجام حملاتی علیه چند هدف در نزدیکی شهرک اسرائیلی و غیرقانونی « دولف » در کرانه ی باختری فلسطین اشغالی شده اند. دستور تخریب هر دو خانه توسط دادگاه عالی دادگستری اسرائیل صادر شده و از اول مارس 2020 قابل اجرا بود که در 5 مارس 2020 هر دو خانه تخریب شدند. تخریب خانه های فلسطینیان تنها یکی از انواع «مجازات های دسته جمعی» رژیم اسرائیل علیه فلسطینیانی که نه تنها محکوم بلکه حتی متهم به انجام کاری هم نشده اند.
خانه انسان تنها یک زمین خشک و خالی نیست، بلکه به اندازه ساکنین آن قداست دارد و خاطراتی که در آن خانه اتفاقات افتاده است بین نسل های آینده بازگو می شود. خلاء عاطفی ناشی از تخریب یا از دست دادن خانه همواره در قلب و ذهن اعضای خانوده باقی می ماند. ماه گذشته در ملاقاتی صمیمی بین همسر ولید و مادر یزن وقتی یکی از آنها وضعیت خانه ی دیگری را جویا شد، جواب داد : « دقیقا مثل خانه ی شما!»
پاسخ او وزین، دردناک، ناراحت کننده و البته همراه با طعنه بود. ثناء، مادر یزن در این باره می گوید : « این خانه پدری من است که 20 سال در آن زندگی کرده بودیم و حالا ما را مجبور به ترک آن می کنند. خاطرات این خانه برای همیشه در قلب و ذهن ما باقی خواهد ماند و آنها را برای نسل های بعدی یادآوری خواهیم کرد.»
مَلاک دختر 12 ساله ولید نیز می گوید : « گم کردن و از دست دادن چیزهای مادی، اتفاقی عادی در زندگی است ولی تخریب خانه ی انسان که سال های سال در آن زندگی کرده اید به مثابه نابود کردن تمام خاطرات، اشک ها و لبخندها و تمام فراز و فرودهای زندگی شما است.»
کودکان فلسطینی چطور می توانند با این خلاء احساسی کنار بیایند؟ خانه ی دوست داشتنی مَلاک به سادگی با یک حکم نظامی خودسرانه و غیرانسانی و با توجیهاتی غیرمنطقی و استعمارگرایانه تخریب می شود. توجیهاتی که تنها در خدمت میل بی وقفه اسرائیل برای کینه جویی های نفرت انگیز و بدتر از آن برای بیرون راندن فلسطینیان از سرزمین مادری شان است. رفتارهای نظامیان اسرائیلی بی شباهت به سارقین نیست چون معمولا شب را برای انجام ماموریت های خود انتخاب می کنند. شوربختانه از قربانیان چنین اقداماتی هم حمایت چندانی نمی شود. رسانه های بی تفاوت محلی فقط به مدت کوتاهی عکس العمل نشان می دهند. رسانه های بین المللی هم سکوت کامل اختیار می کنند.
اقداماتی از این دست به منزله ی « مجازات دسته جمعی » است. سیاست تخریب خانه های فلسطینیان ناقض قانون « منع تخریب و تصاحب اموال اشخاص حفاظت شده » بر اساس قوانین بین المللی بشردوستانه و قانون « ممنوعیت مطلق مجازات دسته جمعی » بر اساس قوانین بین المللی عرفی است. همچنین تخریب منازل فلسطینی ها ناقض قانون « حق برخورداری از مسکن » به شمار می رود که در قوانین و هنجارهای بین الملل حقوق بشری به آن اشاره شده است. گذشته از همه ی اینها اعمال مجازات دسته جمعی « جنایت جنگی » نیز محسوب می شود.
بر اساس اصول حقوق بینالملل عرفی و منطق حقوقی بینالمللی، دولتهای ثالث مسئول جلوگیری از نقض مداوم قوانین بشردوستانه از طریق تحقیق، تعقیب، جلوگیری از کمک یا به رسمیت شناختن، و همکاری برای پایان دادن به نقض فاحش، از جمله از طریق اقدامات تلافی جویانه علیه کشورهای متخلف هستند. با وجود این، مخالفت جامعه بین المللی با استفاده اسرائیل از مجازات دسته جمعی به ندرت از سطح محکومیت شفاهی بالاتر رفته است. لاجرم این برعهده فلسطینی ها و جنبش همبستگی فلسطینی است که جامعه بین المللی و اسرائیل را تحت فشار قرار دهند تا این تخلفات را متوقف کنند.
وکلای فلسطینی و بین المللی، فعالان و مدافعان حقوق بشر، پویشی برای مقابله با «مجازات دسته جمعی » راه اندازی کرده و خواستار پایان تخریب خانه های فلسطینیان و پاسخگویی رژیم اسرائیل در قبال اقداماتش شده اند. این کمپین همچنین خواستار آگاهی بخشی در رسانه های محلی و بین المللی درباره ی استفاده رژیم اسرائیل از تخریب منازل و جابجایی اجباری به عنوان نوعی « مجازات دسته جمعی » و « جنایت جنگی » قلمداد کردن این قبیل اقدامات شده است. انجام چنین فعالیت هایی می تواند علاوه بر فشار بر « دیوان کیفری لاهه » برای افزودن « مجازات دسته جمعی» به « فهرست جرائم قابل تعقیب» به تغییر و در دستور کار قرار گرفتن این موضوعات در سازمان ملل کمک کند.
با توجه به موارد ذکر شده، لزوم کمک به قربانیان در ارائه پرونده های مجازات دسته جمعی به ویژه در موضوع تخریب منازل بر اساس « معاهده رم » به دادستانی دیوان لاهه، گزارشگر ویژه سازمان ملل در « حق برخورداری از مسکن مناسب » و همچنین سایر نهادهای بین المللی که به حمایت از حقوق قربانیان می پردازند بیش از پیش اهمیت می یابد.
در پایان باید گفت که باید بیش از پبش برای انزوای بین المللی رژیم اسرائیل و پیشبرد کمپین « بایکوت، عدم سرمایه گذاری و تحریم اسرائیل » به عنوان راهبردی اساسی به منظور اعمال فشار اقتصادی و سیاسی بر این حکومت اشغالگر تلاش کنیم.
«هند شریده » نویسنده و فعال حقوق بشر ساکن بیت المقدس – فلسطین اشغالی – است. شریده همسر « ابي عبودی » سرپرست اجرایی « موسسه بیسان »، نویسنده و محقق در بند فلسطینی است.
!
[1] رژیم اسرائيل، با اشغال سرزمین فلسطین و پاکسازی نژادی فلسطینیان، در تلاش است تا با دست و پا کردن ظاهر یک دولت-ملت، خود را به عنوان یک «کشور» نشان دهد. از این رو در سرتاسر جهان، کسانی که این رژیم را فاقد مشروعیت لازم برای تشکیل کشور و حکومت بر مردم ساکن در جغرافیای فلسطین میدانند، برای آن از عنوان «رژیم اسرائيل» یا «رژیم صهیونیستی» یا … استفاده میکنند. در همین راستا نویسنده این مقاله نیز در جایجای آن از این دقت غافل نبوده و از مشروعیت بخشی به این رژیم ولو در حد یک کلمه، خودداری کرده است. اما آنچه در این مقاله خلاف این رویه است، به نظر میرسد بیشتر ناشی از نقل قول یا اختصار بوده و تضادی با دقتنظر در شناخت ماهیت این موجودیت ندارد. / ویراستار